ببیست دومین سالگرد عروج روح الله:
امام خمینی (ره) وشهید صدوقی(ره) یاری سی ساله
زندگی و زمانه شهید آیت الله صدوقی
از چندین هفته قبل از شهادت آقا جوانی در حدود 25 ساله با لباس بسیجیان در مسجد آقا پیدا شده بود و زاهدانه به مسجد رفت و آمد می نمود این برخورد او باعث می شد کسی به او مشکوک نشود. روز دهم ماه مبارک رمضان سال 1360 با روز جمعه همزمان شد. آیه الله صدوقی غسل جمعه نمود و به طرف مسجد ملااسماعیل حرکت کرد. خطبه های نماز جمعه را خواند و سپس به نماز ایستاد چون نماز تمام شد یکی از پاسداران آقا کفشهای آقا را جلو پایش جفت کرد و قبل از اینکه آقا پایش را در کفش کند یکباره همه چیز عوض شد. جوان منافق از پشت سر به آقا هجوم آورد و گردن آقا را گرفت و سخت به عقب کشید. ناله ای از آقا برخاست و ناگاه صدای انفجار مهیبی در فضای مسجد پیچید! شور و غوغا هم مسجد را فرا گرفت، آقا از پشت به زمین افتاد، پهلو و کمرش دریده و متلاشی شده و بدینسان پیر خسته دل 75 ساله جام وصال نوشید «ای خوشا با نعش خونین در لقای یار رفتن».
زادگاه
یزد شهر عالمان دین پیشه زادگاه اوست. شهری تاریخی با مردمی اصیل و فرهنگی که در طول تاریخ عالمان فرزانه ای را تقدیم نموده است. از جمله این صاحبان اندیشه و عمل می توان به حاج شیخ عبدالکریم یزدی معروف به آیه الله مؤ سس (بنیانگذار حوزه علمیه قم) و آیه الله سید محمد کاظم یزدی صاحب کتاب «عروه الوثقی» اشاره کرد.
تولد و نیاکان شهید صدوقی
روز هشتم ماه صفر 1327 قمری فرزندی در خانه میرزا ابوطالب به دنیا آمد که مایه چشم روشنی اهل خانه شد و لبخند شکر و رضا را بر لبان میرزا ابوطالب نشاند. پدر نام او را «محمد» گذاشت و وجودش را به نام مبارک رسول گرامی اسلام تبرک نمود.
میرزا ابوطالب خود فرزند میرزا محمد رضا کرمانشاهی و او فرزند آخوند ملامحمد مهدی کرمانشاهی بود. آخوند ملا محمد مهدی به دلیل افشاگری و ستم ستیزی اش توسط فتحعلی شاه قاجار از کرمانشاه به یزد تبعید شد. او در این شهر امور دینی مردم را به دست گرفت و پس از فوت او فرزندش میرزا محمدرضا کارهای پدر را دنبال نمود و اداره امور شرعی مردم را به عهده گرفت.
آیه الله صدوقی در هفت سالگی پدرش را از دست داد و در نه سالگی مادر را و بدینسان در اولین مراحل حیات دو یاور خود را از دست داد. با از دست دادن پدر پسر عمویش میرزا محمد کرمانشاهی سرپرستی او را به عهده گرفت.
تحصیل
آیه الله صدوقی تحصیل را از مکتب خانه های قدیم آغاز کرد و از همان ابتدا هوش سرشارش موجب اعجاب همگان بود در سن 13 سالگی وارد مدرسه عبدالرحیم خان یزد شد و به کسوت اهل علم و روحانیان در آمد. مقدمات علوم اسلامی را تا لمعه (شهید اول) و قوانین الاصول (میرزای قمی) فراگرفت پس از آن به اصفهان رفته و در مدرسه علوم دینی امام صادق چهار باغ ساکن شد اما بروز برخی مشکلات از جمله کبود امکانات و شدت سرما و یخ بندان آن سال او را مجبور به بازگشت به یزد کرد و تحصیل در حوزه علمیه اصفهان بیش از یکسان نپایید.
حدود سال 1348 بود که با دختر عموی خود «میرزامحمد کرمانشاهی» ازدواج نمود. در سال 1349 روانه شهر قم شد تا تحصیل را ادامه دهد. در حوزه پرعظمت قم دانش و امانتداری او مورد توجه بزرگان قرار گرفت و آیه الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قسمتی از کارها از او کمک گرفت. یکی از کارهای او تقسیم شهریه حاج شیخ عبدالکریم بود.در آن زمان رسم چنین بود که افراد وجیه و سرشناس شهریه را تقسیم می کردند تا پرداخت شهریه به بزرگان محترمانه صورت گیرد و این انتخاب خود نشان دهنده شخصیت اوست. حافظه ای قوی داشت به طوری که در روز عده زیادی را شهریه می داد و نام و مقدار پرداختی را شب یادداشت می کرد و تمام افراد و مبالغ را کاملا به خاطر داشت.
استادان
شهید صدوقی در ایام حیات پر برکت علمی خویش از استادانی بهره گرفته است که به ذکر نام آنان این اوراق را متبرک می نماییم.
1. امام خمینی (س)؛ حضرت امام رضوان الله علیه از کسانی بود که معاصر تاثیرپذیری فراوانی از این شخصیت برجسته قرن داشته است و چنین است که امام نیز در زمره استادان شخصیت اوست.
2. آیه الله شیخ عبدالکریم یزدی
3. آیه الله سید صدر الدین صدر
4. آیه الله سید محمد تقی خوانساری
5. آیه الله سید محمد حجت کوه کمره ای
از جمله استادانی که شهید صدوقی در یزد از محضرشان بهره برده است می توان از: سید علی محمد کازرونی که ایشان از این استاد فرزانه با عنوان سید الاستاد یاد می کرد و نیز آقا شیخ غلامرضای فقیه خراسانی که از روحانیان خدوم و نیک سرشت آن دیار بوده، یاد کرد.
تدریس و شاگردان
شهید صدوقی علاوه بر تلاش های ارزشمندی که در حوزه انجام می داد تحصیل و تدریس علوم اسلامی را در اولویت زندگی خودش قرار داده بود و در مسند تدریس از استادان برجسته و ارزشمند حوزه به حساب می آمد او در مدت تدریس شاگردان فراوانی را تربیت کرد که به ذکر نام چند نفر از آنان بسنده می کنیم:
1. استاد علامه محمد تقی جعفری تبریزی
2. متفکر شهید مرتضی مطهری
3. شهید قدوسی
4. آیه الله جنتی
5. آیه الله فاضل لنکرانی
6. آیه الله صانعی
7. آیه الله سید هاشم رسولی محلاتی.
دوران مبارزه و اندیشه های سیاسی
روح شهید صدوقی یک روح ناآرام و پرخروش بود، سستی و آسوده طلبی در شخصیت او محلی نداشت او برای تلاش، خدمت و مبارزه آفریده شده بود مبارزه او از زمان رضاخان آغاز شد. دسیسه های رضاشاه ضربه های سهمگینی بر تشکیلات مذهبی و حوزه های علمیه زد و از این رهگذر سختی های فراوانی را بر روحانیان و اقشار مذهبی هموار کرد در این جو یاس و ناامیدی شهید صدوقی چهره پرنشاط و مقاوم حوزه بود که در جلسات؛ روح امیدواری و مقاومت را در روحانیان حوزه می دمید و این خصوصیتی بود که بسیاری از عالمان آن زمان توجه داشتند و در شرح زندگی آن بزرگ مرد بیان شده است.
در سال 1320 رضاخان در راه خروج از ایران در اطراف قم ماشینش خراب می شود و بدون اجازه وارد باغ ایشان می شود و آیه الله صدوقی با بی توجهی و اعتراض او را از باغ بیرون می کند. این شجاعت و جسارت ایشان به محمد رضا پهلوی می رسد و در زمان سلطنت روزی در عبور از یزد قصد انتقام گرفتن از ایشان را داشت اما خدا نخواست و او از نفوذ آن روحانی تلاشگر یزد هراسید و از این کار صرف نظر کرد.
پس از آن هر روزی از زندگیش به گونه ای با مبارزه گره خورده بود و این پیوند تا پایان عمرش ادامه یافت و شهادت نقطه جدائی این مبارزه با ورود حضرت امام به مبارزه به صورت جدی و منسجم ادامه یافت و وارد مرحله جدیدی شد و او در همه این مراحل با امام خمینی (س) ارتباطی تنگاتنگ و سعی در اجرای نظر ایشان داشت.
در حمایت از گروه فداییان اسلام از هیچ کاری فروگذار نبود به طوری که سید عبدالحسین واحدی برای پنهان شدن به خانه او پناه می برد و ایشان او را دو روز پشت آینه دیواری اتاق پنهان می کند و او را از دست ماءموران رژیم نجات می دهد.
با رسیدن سال 1330 و فوت رهبر مذهبی یزد عالم پرهیزگار و عابد پاک طینتی آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانی با درخواست مردم و توصیه حضرت امام و بزرگان ایشان به یزد هجرت می کند و در آنجا نیز مبارزات را ادامه می دهد و چنان وسیع و فراگیر عمل می کند که تمامی استان یزد و بخشی از مناطق دیگر ایران به صحنه مبارزان علیه رژیم کشیده می شوند. از آن پس در اکثر مقاطع مهم علما و روحانیان یزد به همراه شهید صدوقی اعلامیه می دادند و یا شهید صدوقی خود به تنهایی به افشاگری می پرداخت.
در پانزدهم خرداد در مبارزه با مظاهر فساد و تمدن غرب، کشف حجاب، تبدیل تاریخ شمسی با تاریخ شاهنشاهی که مورد اعتراض بسیاری از روحانیون بود و همچنین جشن های هنر و در خیلی از وقایع سیاسی و اجتماعی آن روز این پیر روشن ضمیر یزد؛ صدوقی بزرگ بود که به میدان می آمد فریاد می زد. اعلامیه می داد و شجاعانه حرف خود را می زد. در اوج حرکت های انقلاب خروشی فزونتر یافته بود و از هیچ تلاشی فروگذار نبود. در آن زمان در حدود 70 سال عمر داشت اما برای همدردی با تبعیدیان به آنان سرمی زد و یا فرزندش حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی صدوقی را به عنوان نماینده می فرستاد تا از مبارزان دربند دلجویی کند. مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای که در آن ایام در ایرانشهر تبعید بودند از این روحیه ایشان چنین یاد می کند: «این کار (سرزدن به تبعیدیان) از روحانی ارزشمند، محترم و معمری مثل ایشان خیلی نادر و کم نظیر بود. علمای شهرستان ها خیلی به این کار نمی پرداختند که راه بیفتند و به دید و باز دید تبعیدی ها بروند اما ایشان این کار را کردند و از تعقیباتی که ممکن است داشته باشد هرگز هراسی نکردند.»
پس از پیروزی انقلاب نیز تلاش خستگی ناپذیر ایشان ادامه یافت تا اینکه در پی درخواست مردم با حکم حضرت امام به امامت جمعه یزد منصوب شدند. حکم حضرت امام چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمین آقای صدوقی دامت افاضاته
پس از اهداء سلام و تحیت در این موقع حساس که لازم است مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام گوشزد ملت شود مقتضی است جنابعالی در یزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظائف شرعی و ملی آنان آشنا فرمایید از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی
جلوه های ویژه نستوه کویر
در وجود گرانب های شهید محراب آیه الله صدوقی زیبایی های گرد آمده بود که ذکر آن مسئله آموز است.
1. صداقت و پاکی: درون و برونش یکی بود آنچه می خواند و می دانست عمل می کرد، قرآن کتابی بود که هیچگاه از او جدا نمی شد. شب ها بدون استثنا برای نماز شب بر می خاست، ادب و متانت او کم نظیر بود و روزهای عید مردم و مسئولان به دیدارش می شتافتند و او بدون استثنا برای همه بر می خواست و این کار را نه از روی اکراه و بی میلی که با نشاط و اشتیاق انجام می داد.
2. مطیع امام: مقام رهبری در این باره می فرمایند: «او تسلیم و مطیع امام بود، فکرش عقیده اش و عملش در جهت و در خط فکر و عقیده و عمل امام بود و هیچگونه راءی و فکری را بر رای و فکر امام ترجیح نمی داد. به همین دلیل بود که از اول انقلاب تا آخر مواضع ایشان یک مواضع صد در صد صحیح و دوست بود ...»
3. روح رهبری: قاطعیت، بررسی زوایای هر کار در ابتدای تصمیم گیری، اراده و ایستادگی در مرحله عمل و شجاعت که از ارکان مهم رهبری است در شهید صدوقی جمع بود.
4. همگان با جوانان: او به جوانان بها می داد، جذب می کرد و سپس به تربیت آنها می پرداخت، هنر او با اینکه یک عالم با تقوا و مسن و پرتجربه بود تحمل احساسات پرشور و گاه بی تجربه جوانان و این تلفیق بسیار مشکل برای ایشان کار ساده ای بود. در حدود 45 سالگی به یزد رفت اما چنان با جوانان دبیرستانی و دانشجویان صمیمی بود که «مسجد حظیره» محل اقامت نماز ایشان داری یک نماز جماعت متشکل از جوانان شد. و این چیزی بود که بسیاری از مساجد و امام جماعت ها نداشتند.
5. شجاعت و دریادلی: او چون خود ساخته بود از مرگ نمی هراسید و چون از مرگ نمی هراسید وظیفه اش را انجام می داد و هیچ چیز او را از هدفش جدا نمی کرد. مقام معظم رهبری فرمودند:
«بنده از تبعید برمی گشتم از طریق یزد آمدم رفتم مسجد ایشان (آیه الله صدوقی) دیدم مثل اینکه اینجا جزء محیط اختناق کشور ایران نیست توی مسجد اعلامیه هایی زده بودند خیلی آزاد همه می آمدند می خواندند ... و یا طریقه ساختن کوکتل مولوتف یا نارنجک دستی که اینها زده بودند پشت شیشه مسجد نیروی انتظامی جرات نمی کرد برود اینها را بکند. در منبرها به طور صریح بر علیه مقامات سخن می گفتند. این روحیه شجاعانه آیه الله صدوقی مردم یزد را هم شجاع کرده بود.»
6. آگاهی سیاسی: همیشه گامی جلوتر از حوادث بود. آنچه را دیگران در آینه نمی دیدند او در خشت خام می دید و هر جریانی که می خواست سدی در مقابل نظام و انقلاب باشد در نطفه خفه می کرد.
7. خستگی ناپذیری: «آدمی نبود که بگوید حالا بالاخره کار خودمان را کردیم برویم گوشه ای بنشینیم چشمش را عمل کرده بودند اما با آن حال به جبهه رفت و در آن هوای داغ در میان رزمندگان اسلام بود و براستی حضور مستمر او در جبهه خود حکایتی غیر قابل توصیف است.
8. مردم داری و مستضعف نوازی: اهل حواله دادن و سرگردان کردن مردم نبود و آنها را در بند تشکیلات و تشریفات گرفتار نمی کرد. مردم در نظرش صاحبان اصلی انقلاب بودند و طبقه مردم ارزشمندترین آنها. او می گفت: ناراحتی من این است که توی خانه در بست هستم و نمی توانم با مردم تماس بگیرم، این برای من زندگی نیست که از مردم جدا و بریده باشم.
خدمات اجتماعی، مذهبی و عمرانی
او از پیروان «مکتب شمع» بود و از شاهدان بزم «سوختن» و «ذوب شدن». می خواست بسوزد و روشنگر باشد. سختی ها را به جان می خرید تا «تن ها» از اسارت فقر رهائی یابند. از زندگی انگلی می گریخت و طلبکارانه در اجتماع راه نمی رفت بلکه تلاش می کرد تا از سفره دیگران نخورد و گره ای را از زندگی خود و همنوعانش باز کند. اگر بخواهیم خدمات اجتماعی، مذهبی و عمرانی آن بزرگ را بر شماریم در حوصله این مختصر نیست و ما به مختصری در این باب بسنده می کنیم. او در بنا و تعمیر 18 مسجد شریک خیر شد و موفق به تاسیس و تعمیر 19 مدرسه علوم اسلامی گردید. سازمانهای خیریه و بیمارستان و خدمات اجتماعی فراوانی را از خود به یادگار گذاشت. برای نشر فرهنگ اهل بیت علیه السلام تلاش می کرد از جمله هزینه چاپ کتاب «تشیید المطاعن» را که در اثبات حقانیت اهل بیت علیه السلام است به عهده گرفت. برای تحصیل علوم اسلامی خواهران مکتبه الزهراء تاسیس کرد و برای تربیت جوانان در رژیم طاغوت با همکاری روحانی وارسته و خدوم یزد مرحوم سید علی محمد وزیری «گروه فرهنگ علوی» را اداره می کردند. بنیاد صدوق قم با بیش از 220 هزار متر مربع از خدمات ارزشمند اوست. از جمله اقدامات دیگر ایشان تاءسیس صندوق قرض الحسنه ولی عصر، سازمان خیریه پزشکی سید الشهداء، مرکز تحقیقات اعصاب و روان، بنیاد مسکن یزد و صندوق خیریه امام رضا علیه السلام است.
مهم اینست که او توفیق الهی را با ذوق لطیف و فکر بلند همراه نمود و آثار خیریه فراوانی را به یادگار نهاد برای نمونه مدرسه علمیه ای در شیراز ساخت و علت این کار این بود که: زمانی بهائیان اقدام به خرید خانه های اطراف خانه علی محمد باب کردند تا بتوانند مرکز بزرگی برای تبلیغات فرقه گمراه خود به وجود آورند ایشان برای درهم شکستن این توطئه خانه ای مناسب را در آن محله به قیمت گزافی خرید و به حوزه علوم اسلامی تبدیل کرد. آری این ظرافتها و تلاشهای کم نظیر در زندگی عالمان دین کم نیست.
شهادت و پرواز
سازمان منافقین در راستای هدف پلید از بین بردن نخبگان نظام ترور آیه الله صدوقی را در دستور کار قرار دادند. آنها چندین بار او را مور سوء قصد قرار دادند. بار اول شخصی که خود را در لباس طلبگی در آورده بود قصد ترور ایشان را داشت که ماموران او را با اسلحه و مواد منفجره دستگیر کردند. مرتبه دوم موتور سواری در تهران به آقا حمله کرد که با محافظان شهید صدوقی درگیر شد و با تیراندازی پاسداران از مهلکه گریخت. مرتبه سوم در تهران به اتومبیلش یورش بردند و ناکام ماند.
در آخرین روزهای حیات آیت الله صدوقی که 75 سال سن داشت، ضعیف و رنجور شده بود. روزی می گفت: آیه الله مدنی را شهید کردند، آیه الله دستغیب را شهید کردند ولی می ترسم من در بستر بمیرم و توفیق شهادت را نیابم مدتها بود در تعقیبات نمازها از خداوند طلب شهادت در راه خودش را می نمود.
از چندین هفته قبل از شهادت آقا جوانی در حدود 25 ساله با لباس بسیجیان در مسجد آقا پیدا شده بود و زاهدانه به مسجد رفت و آمد می نمود؛ این برخورد او باعث می شد کسی به او مشکوک نشود. روز دهم ماه مبارک رمضان سال 1360 با روز جمعه همزمان شد. آیه الله صدوقی غسل جمعه نمود و به طرف مسجد ملااسماعیل حرکت کرد. خطبه های نماز جمعه را خواند و سپس به نماز ایستاد چون نماز تمام شد یکی از پاسداران آقا کفش های وی را جلو پایش جفت کرد و قبل از اینکه آقا پایش را در کفش کند یکباره همه چیز عوض شد. جوان منافق از پشت سر به آقا هجوم آورد و گردن آقا را گرفت و سخت به عقب کشید. ناله ای از آقا برخاست و ناگاه صدای انفجار مهیبی در فضای مسجد پیچید! شور و غوغا هم مسجد را فرا گرفت، آقا از پشت به زمین افتاد، پهلو و کمرش دریده و متلاشی شده و بدینسان پیر خسته دل 75 ساله، جام وصال نوشید «ای خوشا با نعش خونین در لقای یار رفتن».
روز شنبه بر جنازه آیت کویر نماز خواندند و در میان انبوه جمعیت تشییع جنازه انجام گرفت و در خانه ابدی خویش قرار گرفت. حضرت امام در پیام تسلیت ایشان فرمودند:
«اینجانب دوستی عزیز که بیش از سی سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک می کردم از دست دادم و اسلام خدمتگذاری متعهد را و ایران فقیهی فداکار و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد ...»
پیام امام خمینی (س) بمناسبت شهادت آیت الله صدوقی
قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانه نزدیک شدن به هدف است
غافل از آنکه هر شهادتی ملت را به هدف بزرگ نزدیکتر می کند، و آنان را در پیشگاه حق و خلق رسواتر و بی آبروتر.
"شهید محراب" آیت الله محمد صدوقی، از علمای مجاهد و از یاران دیرین امام خمینی (س) و از فعالان نهضت امام در مبارزه علیه رژیم شاه بود. وجود او در استان یزد پایگاهی برای حمایت از انقلاب اسلامی محسوب و کمک های مالی فراوان مردم نیکوکار و مومن یزد با هدایت وی پشتوانه ای برای مبارزین محسوب می شد. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی خدمات ارزنده ایشان، به عنوان نماینده امام و امام جمعه یزد در امور خدماتی و عمرانی و تاسیس مراکز و بنیادهای خیریه در استان و در سطح کشور بویژه در کمک رسانی به آسیب دیدگان از بلایای طبیعی نظیر سیل و زلزله و . . . زبانزد بود.
وی سرانجام پس از عمری جهاد علمی و عملی، و در اوج نیک نامی، در حالی که برای اقامه نماز عازم محراب عبادت بود، بر اثر انفجار بمب عوامل سازمان تروریستی منافقین به شهادت رسید.
پیام امام خمینی (س) بمناسبت شهادت آیت الله صدوقی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
طبع یک انقلاب، فداکاری است. لازمه یک انقلاب، شهادت و مهیا بودن برای شهادت است. قربانی شدن و قربانی دادن در راه انقلاب و پیروزی آن اجتناب ناپذیراست، بویژه انقلابی که برای خداست و برای دین او، برای نجات مستضعفان است و برای قطع امید جهانخواران و مستکبران. ما در هر جمعه و در هر جماعت و در هر محفل اسلامی و در هر گردهمایی برای یاری الله در انتظار قربانی هستیم و در انتظار شهادت.
قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانه یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است. بی جهت نیست که درباره سید شهیدان جهان، منقول است که هرچه یاران بزرگوارش ازدست می رفتند و هر چه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شد، رنگ مبارکش افروخته تر و ابتهاجش زیادتر می شد؛ هر شهیدی که می داد یک قدم به پیروزی نزدیکتر می شد. مقصد، عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی و دنیا و رنگ و بوی ننگین آن. این شهادت هاست که به ملت ما وعده پیروزی نهایی می دهد.
مگر اسلام از شهادت 72 تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنی امیه خسارت دید؟ و انقلاب عظیم ایران از شهادت هفتاد و چند تن در یک لحظه و هزاران جوانان بزرگوار عاشق خدا و شهادت خسارت دید، که ما خوف خسارت در شهادت عالمی بزرگوار و بزرگی متعهد و فداکار داشته باشیم. مگر فقهای ارجمند و ائمه جمعه و جماعت والا مقام که در صف مقدم انقلاب بودند و هستند نباید در صف مقدم شهدا و جانبازان در راه دوست باشند. چه کسی اولی به شهادت است در زمانی که کفر بنی امیه اسلام را تهدید می کرد، از فرزند معصوم پیامبر اسلام و فرزندان و اصحاب او؟ و چه کسی اولی به شهادت است در عصری که استکبار جهانی و فرزندان خلف آن در داخل و خارج، اسلام عزیز را تهدید می کنند، از امثال شهید بزرگوار ما و فقیه متعهد و فداکار اسلام شهید صدوقی عزیز -رضوان الله علیه - شهید بزرگی که در تمام صحنه های انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود، و وقت عزیزش صرف در راه پیروزی اسلام و رفع مشکلات انقلاب می شد، و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمی شناخت. هر جا زلزله می شد شهید صدوقی برای ترمیم خرابی ها آنقدر که توان داشت حاضر؛ هر جا که سیل می آمد او بود که در صف مقدم برای دستگیری خلق خدا حاضر بود. در جبهه ها او و دوستان او و امثال او بودند که هر چند یک دفعه سرکشی کرده و آرامش قلب خلق الله بودند. این مدعیان خدمت به خلق و قیام برای خلق که در بیغوله ها خزیده و در حال انقلاب به چپاول اسلحه و مهمات بیت المال خلق فعالیت شبانه روزی نمودند، اینک که خداوند تعالی چهره کریهشان را آشکار کرد و دستشان را از مال و جان خلق الله کوتاه نمود، چنین خدمتگزارانی را از این خلق می گیرند، و چون دزدان از سوراخ درآمده و غافلگیرانه اینگونه مردان فداکار برای ملت و توده های محروم را از محرومین می ستانند و آن را به حساب قدرت خویش می آورند و فتحی بزرگ برای خود و اربابان خود می دانند، و با تمام رسوایی باز خود را برای حکومت این ملت اسلامی مهیا می کنند. غافل از آنکه هر شهادتی ملت را به هدف بزرگ نزدیکتر می کند، و آنان را در پیشگاه حق و خلق رسواتر و بی آبروتر.
ما در عین حال که از شهادت و فقدان این بزرگان خدمتگزار به اسلام و محرومین در سوگیم، از نزدیک شدن به هدف اعلا که قطرات خون این شهیدان آن را نوید می دهند، دلگرم و خرسندیم. آنچه پیش ما مطرح است هدف بزرگ و شخصیت های این بزرگمردان شهید است که بحمدالله هدف نزدیک و شخصیت های اینان بارزتر و بزرگتر می شود.
اینجانب دوستی عزیز که بیش از سی سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک کردم از دست دادم، و اسلام خدمتگزاری متعهد را، و ایران فقیهی فداکار، و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد؛ و در ازای آن به هدف نهایی که آمال این شهیدان است نزدیک شد.
من به پیشگاه مقدس بقیه الله الاعظم - روحی فداه - و ملت عزیز و اسلام عزیزتر تبریک و تسلیت عرض می کنم و از خداوند تعالی برای آن شهید عظیم رحمت و مغفرت، و برای ملت بزرگ بویژه یزد متعهد صبر و اجر، و برای خاندان محترم این بزرگوار خصوصا فرزند برومند عزیزش صبر جمیل و اجر جزیل، خواهانم. از خداوند متعال پیروزی اسلام و سرنگونی کفر را خواستارم.
روح الله الموسوی الخمینی
صحیفه امام ، جلد شانزدهم - صفحه 367 - پیام به ملت ایران به مناسبت شهادت آقای صدوقی ، نماینده امام و امام جمعه یزد
اسدالله بادامچیان و گوشههایی از تواناییهایی آن شهید بزرگوار
نقش بیبدیل شهید آیتالله صدوقی در مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یزد و بخش اعظمی از مناطق شرق کشور، نمونه مدیریت شایسته یک جامعه اسلامی و واجد پیامدهای درخشان بسیاری است، بهاینصورت که با تحمل حداقل هزینهها، پیوسته بیشترین نتایج حاصل میشد.
ایشان پیوسته طرف مشورت علما و فضلای بزرگی چون شهید مطهری، شهید بهشتی و بهویژه شخص امام بودند. در گفتوگو بااسدالله بادامچیان گوشههایی از تواناییهایی آن شهید بزرگوار بررسی شده است.
اولین تصویر رسمی که از شما در کنار آیتالله صدوقی مشاهده شد در 12 بهمن سال 1357 بود. آیا پیش از این نیز شما با آیتالله صدوقی آشنایی داشتید یا خیر؟
من در اوایل سال 1341 با نام آیتالله صدوقی و فعالیتهای ایشان آشنا شدم، ولی ایشان را از نزدیک ندیده بودم. در 15 خرداد سال1342 وقتی امام دستگیر شدند، اکثر علما و مراجع بزرگ ایران به تهران آمدند و ما به دیدن این علما میرفتیم. همچنین به منزلی که آیتالله صدوقی در آن اقامت داشتند رفتیم و ایشان را زیارت کردیم.
نقش آیتالله صدوقی در روز ورود امام به بهشتزهرا چه بود؟
در سال 57 وقتی ایشان برای همکاری با کمیته استقبال از امام به تهران آمدند، با اینکه در منازل مریدان یزدی خود اقامت داشتند، ولی بیشتر وقت خود را در مدرسه رفاه که محل اقامت عدهای از علما بود، میگذراندند. برای استقبال از امام قرار شد آیتالله شهید مطهری و شهید بهشتی به فرودگاه بروند و من نیز به همراه آیتالله صدوقی و شهید مفتح به بهشت زهرا برویم.
به خاطر دارم شهید مطهری از فرودگاه فوراً به بهشت زهرا آمدند. آن روز حضور آیتالله صدوقی در بالای جایگاه اثر فوقالعادهای داشت. البته آن روز افراد زیادی مایل بودند که به جایگاه بروند که ما مانع میشدیم. آیتالله صدوقی حین سخنرانی امام خمینی، از آمدن افراد به جایگاه جلوگیری میکردند و مردم نیز بهدلیل احترام فوقالعادهای که برای ایشان قائل بودند، به بالای جایگاه نمیآمدند. سخنرانی ایشان هم فوقالعاده تأثیرگذار و مفید بود.
وقتی موتور ماشین آقای رفیقدوست در اثر فشار جمعیت سوخت، بالگرد بهسرعت امام را سوار کرد. ما نمیخواستیم مردم بدانند که امام سوار بر بالگرد هستند، چون هم در پیاده شدن ایشان از بالگرد مشکل ایجاد میشد و هم تجمع مردم، محوطه فرود بالگرد را اشغال میکرد. با رایزنی با شهید مطهری به این نتیجه رسیدیم که از آیتالله صدوقی بخواهیم از مردم بخواهند تا به بالگرد اجازه فرود دهند.
آیتالله صدوقی نمیدانستند که امام در بالگرد هستند، به همین دلیل با مهربانی به مردم میفرمودند: «ای مردم! شما را به خدا اجازه بدهید این بالگرد بر زمین بنشیند.» ایشان وقتی دیدند که مردم آرام نمیشوند، فرمودند: «حاج شیخ مرتضی! (مطهری)، شما را به خدا شما به مردم چیزی بگویید.»
قبل از بهمن سال 1357 نیز آیتالله صدوقی در ستاد استقبال از امام فعالیت داشتند؟
ایشان عضو شورای مرکزی مخفی نبودند، ولی وظیفه اصلی ایشان کارگردانی روحانیون و علما بود. ایشان عنصر مهمی بودند که به نجف مشرف شده بودند و مذاکرهای نیز با امام داشتند. آیتالله صدوقی وقتی در جمع علما مینشستند، طرف مشورت مستقیم آیتاللهمطهری و شهید بهشتی بودند. (بالاخص آیتالله مطهری). طرحهایی که آیتالله شهید صدوقی در مناظرات و جلسات ارائه میدادند همواره بینظیر و بینقص بود. ایشان انسان فوقالعاده خوشفکری بودند. شهید صدوقی نمونه یک مجتهد فقیه و همچنین مدیر شایستهای برای جامعه اسلامی بودند.
معمولاً تجلی چند ویژگی را در یک شخص کمتر میتوان یافت. ما روحانیونی داشتیم که فقط به امر تدریس مشغول بودند و یا اینکه ریاست بخشی از شهر و یا یک محله را بر عهده میگرفتند، ولی شهید صدوقی توانایی زیادی در اداره امور داشتند. ایشان وقتی وارد یزد شدند با افراد متمول شهر صحبت کردند و با سهم مبارک امام نیز سرمایهگذاری کردند و از افراد توانمند و متدین یاری گرفتند و درنهایت اقتصاد شهر یزد را به مردم متدین واگذار کردند.
معروف است که شهید صدوقی در مبارزه ابتکارات زیادی داشتند که با کمترین هزینهها نهضت را پیش میبرد، از ابتکارات آیتالله صدوقی چه خاطراتی را به یاد دارید؟
در آن زمان شهربانی دستور داده بود قبل از اینکه هر شخصی در خانهاش مراسم عزاداری و یا روضه بر پا کند، باید از آنها اجازه بگیرد. آقای صدوقی به مردم فرمودند: «هیچ کس نباید برای برپایی روضه در منزلش از شهربانی اجازه بگیرد، مراسم را برپا کنید، اگر شهربانی مانع از برگزاری مراسم شد، روی سردرِ منزلتان پارچهای بزنید و روی آن بنویسید، شهربانی در این مکان مراسم عزاداری امام حسین(ع) را تعطیل کرده است.»
با این اقدامات، شهربانی دیگر جرات نکرد مانع از برگزاری مراسم روضه و عزاداری در منازل شود. در واقع آیتالله شهیدصدوقی با این کار، هم برنامه رژیم را خنثی و هم روحیه مردم را تقویت کردند و در نهایت، راه مبارزه با این اقدام رژیم را نشان دادند. همچنین کمک ایشان به جوانان متدین به طرق مختلف نیز از دیگر مثالهایی است که ابتکارات ایشان را نشان میدهد.
نقش آیتالله صدوقی در تثبیت قانون اساسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره مورد تاکید مورخین بوده است. میتوانید مصادیقی از این نقش را بیان فرمایید؟
آیتالله شهید صدوقی در مورد خبرگان و قانون اساسی، نقش مهمی را ایفا کردند. ایشان نفوذ بسیار زیادی در بین علما داشتند و اگر اعلام میکردند که در رأیگیریها شرکت شود، اکثریت مردم به تبعیت از ایشان در رأیگیریها شرکت میکردند. شهید صدوقی عضو هسته برنامهریز خبرگان بودند. ایشان به همراه آیتالله یزدی و آیتالله بهشتی وظیفه طراحی کمیتههای مجلس خبرگان را برعهده داشتند. زمانی که پیشنویس قانون اساسی که غربزده بود، ارائه شد، شهید صدوقی با جدّیت به مخالفت با آن پرداختند.
آیتالله صدوقی در مسئله ولایت فقیه نیز نقشی اساسی را ایفا کردند. به یاد دارم آن زمان، در دورهای خاص، بحث بر سر این مسئله بود که خانمها رئیسجمهور شوند. فضای خاصی بر جامعه حاکم بود. از یک طرف باید حقوق بانوان رعایت میشد و از طرف دیگر باید مانع از تحریک علمای داخل و خارج از کشور میشدیم. رایزنیها صورت گرفت و 2 اقدام مثبت در این زمینه انجام شد. شهید بهشتی در قانون اساسی از عبارت «رجل سیاسی» استفاده کردند. این عبارت به معنای شخصیتهای برجسته سیاسی است که زنان را نیز شامل میشود.
تفسیر این مسئله بر میگردد به عبارت «الذین آمنوا» در قرآن که الذین به معنای کسان است نه مردان. آقای بهشتی با این فکر هوشمندانه خود، هم بحثها را به پایان رساندند، هم بهانهای به دست دشمنان اسلام ندادند، چون در آن وضعیت ممکن بود افراد زیادی سوءاستفاده کنند و بگویند اسلام بین زن و مرد فرق قائل میشود. همچنین اقدام ایشان مانع از تحریک علما شد.
آیتالله صدوقی به آقای بهشتی فرمودند: «فردا در مجلس، وقتی برای صحبت کردن من تنظیم کنید، من قضیه را حل خواهم کرد.» روز بعد ایشان به جایگاه رفتند و با همان لهجه شیرین یزدی فرمودند: «میگویند که خانمها میخواهند رئیسجمهور شوند، خب بشوند، امّا من به فکر خودم هستم که فردا، پشت در اتاق رئیسجمهوری میروم و میگویم که با رئیسجمهور کار دارم.
به من خواهند گفت نمیشود با ایشان دیدار کنی. میگویم کار مربوط به مملکت است و ضرورت دارد که من با ایشان دیدار کنم. میگویند امکان دیدار وجود ندارد. میپرسم چرا؟ میفرمایند رئیسجمهوری در حال زایمان هستند.» صدای خنده مجلس را پر کرد. ایشان در پوشش طنز، مدبّرانه، مسئله را طوری بیان کردند که جای هیچگونه صحبت و مخالفتی را برای بنیصدر نگذاشتند. کار ایشان کاملاً هماهنگ با شهید بهشتی، آیتاللهمطهری و آیتالله یزدی بود. آیتالله شهید صدوقی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسیار مهمی را ایفا کردند.
ظاهرا از همین مجلس خبرگان بود که شهید صدوقی نسبت به بنیصدر شناخت پیدا کردند، از برخورد ایشان با بنی صدر در دوران ریاستجمهوریاش خاطرهای به یاد دارید؟
به خاطر دارم در اوج قدرت بنیصدر سفری به یزد داشتم. آن زمان وی میخواست دفتر همکاری با رئیسجمهوری را بهعنوان یک حزب، ولی بدون عنوان حزب راه بیندازد. برای اقامه نماز، خدمت آیتالله صدوقی بودیم که ایشان به من فرمودند: «میتوانید راجع به راهاندازی دفتر هماهنگی که بهنوعی فتنه است، برای مردم صحبت کنید؟» من پاسخ دادم: «بله، من درباره بنیصدر مطالب زیادی دارم.»
طبق فرمایش آیتاللهصدوقی 35 دقیقه بالای منبر برای مردم صحبت کردم. طی این سخنرانی درباره خط نفاق و مهرههای نفوذی برای مردم صحبت و در مورد خط سالم شهید بهشتی و یاران امام، نکاتی را بیان کردم. وقتی سخنانم به پایان رسید، نزد ایشان رفتم.
شهید صدوقی فرمودند: «بسیار خوب بود.» بعد از من ایشان بالای منبر رفتند تا خطبه بخوانند و با همان لهجه شیرین یزدی فرمودند: «ای مردم! اینجا میگویند میخواهند دفتر هماهنگی با رئیسجمهوری راه بیندازند، امّا اگر آقای رئیسجمهور بخواهد این دفتر را تأسیس کند، من اقدامات لازم را انجام میدهم.
خبر رسیده است که آقای طالقانی قصد این کار را دارند، در حالی که من و آقای طالقانی با یکدیگر دوست هستیم و ایشان مطمئناً این مسئله را به من میگفتند، امّا ملت بدانید که اینها اهل فتنه هستند. اینها کاری به این مسائل ندارند. فتنه اینها را خنثی کنید.»
کتابشناسی آیت الله صدوقی یزدی
تاکنون نویسندگان و صاحب نظران پیرامون وجوه مختلف شخصیتی این این فقیه فداکار ایران زمین و سرپرست دانشمند استان یزد، کتاب های زیادی نگاشته اند.
آیت الله محمد صدوقی یزدی چهارمین شهید محراب انقلاب اسلامی ایران است. تاکنون نویسندگان و صاحب نظران پیرامون وجوه مختلف شخصیتی این این فقیه فداکار ایران زمین و سرپرست دانشمند استان یزد، کتاب های زیادی نگاشته اند.
برخی از این کتاب ها به نقل از خبرگزاری کتاب عبارتند از:
1) ـ آیت تدبیر و مدارا / حجتالاسلام محمدحسن معزالدینی / مرکز نشر فرهنگ یزد، انتشارات کتابخانههای عمومی استان یزد.
2) ـ به یاد چهارمین سالگرد سومین شهید محراب / حجتالاسلام ابوالقاسم مناقب.
3) ـ رهنمودهای حضرت آیتالله صدوقی، سومین شهید محراب (دیدار با اعضای انجمنهای اسلامی ادارات و موسسات دولتی استان یزد) / واحد تبلیغات و آموزش اتحادیه انجمنهای اسلامی ادارات و موسسات (یزد).
4) ـ زندگینامه شهید آیتالله صدوقی / محمد موسوی/ نشر بشیر (قم).
5) ـ مبارک باد معراج صدوقی بر همه یاران / حزب جمهوری اسلامی.
6) ـ یادنامه شیخالشهداء / حیدر نیکآیین / بنیاد شهید انقلاب اسلامی، اداره کل پژوهشهای فرهنگی (یزد).
7) ـ از محراب تا معراج (یادواره سومین شهید محراب آیتالله صدوقی) / جهاد دانشگاهی دانشگاه شیراز / 1361.
8) ـ فاجعه دهم رمضان (یادواره سومین شهید محراب، شیخ الشهدا آیتالله صدوقی) / انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه 2 کشور/ 362.
9) ـ مجموعه اطلاعیههای سومین شهید محراب حضرت آیتالله صدوقی از قبل انقلاب تا شهادت / مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی / وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی / 1362.
10) ـ یادواره سومین شهید محراب آیتالله صدوقی/ گردآورنده محمد مکی/ انتشارات امام محمدباقر (ع) (قم) / 1362.
11) ـ گوشههایی از زندگی شهید رمضان، حضرت آیت الله صدوقی / 1363.
12) ـ شهید صدوقی (صداقت محراب) / محمدجواد نورمحمدی / سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر / 1376.
13) ـ قنوت عشق (مجموعه دروس اخلاق و گزیده ای از گفتارها و دیدگاههای سومین شهید محراب آیتالله صدوقی) / صدرالدین دهقان / فرمانداری یزد (یزد) / 1376.
14) ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک (شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی) (2جلد)/ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات / حوزه هنری، سازمان تبلیغات اسلامی / 1377.
15) ـ شهید صدوقی / هدایتالله بهبودی / انتشارات مدرسه / 1377.
16) ـ پرواز در محراب/ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد/ 1377.
17) ـ شهید صدوقی (عملکرد، مبارزات، دیدگاهها) / شهلا بختیاری / مرکز اسناد انقلاب اسلامی / 1378.
18) ـ لالهای در کویر / زهرا شریفی / صدا و سیمای مرکز یزد / 1378.
19) ـ علامه صدوقی، رادمرد علم و ایمان/ نویسنده مصطفی صدوقی / دارالامام الرضا(ع) (قم) / 1380.
20) ـ آیت صدق و صفا / سبحانی / مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما (قم) / 1380.
21) ـ مدیریت بحران (پژوهش پیرامون ابعاد مدیریتی سومین شهید محراب آیتالله صدوقی) / محمد حجتی / ریحانةالرسول(ص) (یزد) / 1380.
22) ـ یادنامه بزرگداشت سومین شهید محراب حضرت آیتالله صدوقی(ره) / بهاهتمام محمدحسن معزالدینی / وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی/ سازمان چاپ و انتشارات (تهران) و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد / 1381.
23) ـ خلاصه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت آیتالله شهید صدوقی(ره) / انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد؛ بهکوشش جواد انصاریفرد / وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات / 1381.
24) ـ شهید صدوقی(ره) و انقلاب اسلامی / محمد اخوانفرد / وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات / 1381.
25) ـ روزهدار سفر نور / محمدرضا کلانتری سرچشمه / رادمنش (یزد) / 1383.
26) ـ شهید صدوقی و شهادت / محمدرضا کلانتری سرچشمه / نشر شاهد/ 1383.
27) ـ آیتالله شهید صدوقی و دفاع مقدس/ محمدرضا کلانتری سرچشمه/ کنگره بزرگداشت سومین شهید محراب وسرداران شهید استان یزد/ 1384.
28) ـ نشریه شاهد یاران (شماره 34) / نشر شاهد / 1387.
29) ـ روزی خواهم خفت برای همیشه / شمسی خسروی / سوره مهر / 1388.
30) ـ قصهی یک آشنا/ صدیقه عظیمینیا / صدیقه عظیمینیا (یزد) / 1388.
منابع:
حوزه علمیه قم
همشهری
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 22,دسامبر,2024